نگارههاي بازمانده از عصر ساساني نيز از نگاه رايج ساسانيان به زن حکايت ميکند. در حاليکه نگارههاي زنان پيش از تاريخ، هخامنشي و اشکاني، با انبوهي از نقشهاي زناني با شکوه و قدرتمند به ديده ميآيد، بر نگارههاي ساساني که بر جامها و موزائيکها بر جاي مانده است، زن تنها موجودي است که وظيفه خوشگذراني و بزم و ساز و آواز مردان را بر عهده دارد. پديدهاي که شاهنامه فردوسي نيز به آن اشاره دارد و نامهاي زنان در عصر ساساني شاهنامه بر خلاف پيشينيان پر افتخار خود همچو فرانک و گردآفريد منيژه، از شمار فراواني معشوقگان درباري تشکيل شده است. متن پهلوي «خسرو قبادان و ريدگي» نيز ويژگيهاي يک زن خوب از ديد خسرو را باز ميگويد. ويژگيهاي که در اندام و جاذبههاي زنانه خلاصه ميشوند (متون پهلوي، سعيد عريان، ص 8?)
در پايان لازم به يادآوري است که جايگاه زن ساساني در اين نوشتار بهيچوجه به معناي رواج فراگير آن در تمام دوران ساساني و در همه سرزمين ايران نيست. اينها شيوههاي رسمي و غالب دستگاه ديني زرتشتي ساساني است که هيچگاه بطور فراگير در ميان همگان مقبوليت نيافت و همچنين هيچ نقطهضعفي براي جامعه زرتشتي ايران بشمار نميآيد. نگارنده بر اين گمان است که زرتشتيان خود بيش از ديگران از سختگيريها و خشونتها و قوانين فقهي ساختگي موبدان ساساني آسيب ديدهاند. قوانين و مقررات که هيچ ارتباطي با زرتشت نداشته و تنها از نام پر آوازه او براي پيدايي و رواج ديني به نام او سوءاستفاده کرده بودهاند.
بيگمان اين نوشتار، موجب رنجش بسياري از کساني ميشود که پژوهشهاي تاريخي را با شعارزدگي اشتباه گرفتهاند و به شيوه رايج عوامفريبي در ايران امروز ميخواهند دوستداشتههاي خود را با شعار و کليگوييهاي شورانگيز و بدور از مطالعه دنبال کنند. اما اين نگارنده بر اين باور است که چنانچه اين منابع بسيار فراوان را ناديده بگيريم و حقوق و جايگاه زن هخامنشي با زن ساساني را به يک اندازه بستاييم، نه تنها تحريف تاريخ و دوري از واقعيتهاي تاريخي، که ناديده انگاشتن کوشش هخامنشيان براي دستيابي به جامعهاي آرماني، و نيز پايمال کردن رنجها و مصائب زن زرتشتي ساساني است. انساني دانستن حکومت و روحانياني که خود را نماينده خدا بر روي زمين ميدانستهاند و رفتار غير انسانياشان موجب تباهي و آسيب به فرهنگ و تمدن و هنجارهاي زندگاني مردمان شده است، ظلمي بزرگ در حق رنجکشيدگان است.